
امام مردي از جنس انبياي الهي بود
رئيس جمهور با بيان اينكه امام راحل مردي از جنس انبياي الهي بود، گفت: امام (ره) آمد و انسانها و بشريت را دعوت به راه انبياء كرد.

رئيس جمهور استقرار عدالت را نيازمند دو عامل توحيد و مديريت صالح دانست و گفت: توحيد و انديشه توحيدي و مديريت صالح و عدل دو عامل تحقق استقرار عدالت هستند. و استقرار توحيد هم متوقف در حاكميت صالح و عادل است.
وي با بيان اينكه تحق واقعي عدالت فقط در سايه استقرار انديشه توحيدي تحقق پذير است، عنوان كرد: شرك بزرگترين ظلم است و محال است در سايه ظلم عدالت بوجود بيايد.
احمدينژاد در ادامه مديريت صالح و عادل را مورد اشاره قرار داد و گفت: مديريت انسان بر انديشه و تمايلاتش بايد عادلانه باشد. انساني ميتواند الهي شود كه درون خود به يك سري اعتدال رسيده باشد. از نژاد و رنگ و جغرافياي منش خود عبور كرده باشد.
رئيس جمهور اضافه كرد: چنين انساني در اعتدال است و رسيدن به اين نقطه فقط و فقط در سايه انديشه توحيدي است. به همين دليل است كه فرياد نخست پيامبران توحيدي لاالله الا الهالله و توحيد است، همه ارزشهاي الهي در سايه توحيد است و اين رمز كمال و عدالت است.
وي تاكيد كرد: بدون حاكميت انسانهاي صالح و عادل امكان استقرار عدالت در جامعه خوب وجود ندارد. در طول تاريخ همه ظلمها و تحقيرها و فاصلهها از ناحيه حاكمان ظالم و فاسد بوده است.
احمدينژاد بيان داشت: همه پيامبران آمدهاند كه انسان را شكوفا كنند و انسان را از زمين به بالا بكشند و حاكمان صالح بر انسانها حكومت كنند. پيامبران آمدند تا انسان را تا اوج عزت و خود خدا بالا ببرند.
رئيس جمهور با بيان اينكه امام راحل مردي از جنس انبياء الهي بود،گفت: امام خميني (ره) كسي بود كه به راه انبياء دعوت ميكرد او از قلب تاريخ آمد و انسانهاي محروم و بشريت را دعوت به راه انبياء كرد. او احياگر انسانيت انسانها بود. از همه حجابها عبور كرد و الهي شد.
رئيس جمهور عنوان كرد: امام با نور خدا ميديد و عمل ميكرد و جانها را زنده ميكرد. وقتي انسان الهي شد در قلب جهانيان نفوذ ميكند.
قرائتي از امام(ره) صحيح است كه مفسرش رهبري معظم باشند
خبرگزاري فارس: دبير جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان گفت: بيشك آن قرائتي از امام خميني(ره) صحيح است كه مفسرش امام خامنهاي(مدظله) باشند.

مهرداد وطني، دبير جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان و علوم پزشكي در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاري فارس، گفت: با توجه به تحركاتي كه گروه انحرافي در حال انجام دادن آن است، به سران اين جريان و معدود فريب خوردگانشان ميگوييم كه دانشجويان كاملاً آماده برخورد با اين جريانات منحرف هستند و سرنوشتي بدتر از سران فتنه 88 در انتظارتان است.
وطني با اشاره به نزديك بودن سالگرد ارتحال امام خميني(ره) گفت: امام بزرگوار متأسفانه در ميان ما مظلوم است و ما آنگونه كه شايسته است به بازخواني افكار و آراء اين بزرگوار نپرداختهايم و هميشه اين نكته را مد نظر داريم كه، بيشك آن قرائتي از امام خميني(ره) صحيح است كه مفسرش امام خامنه اي(مد ظله) باشد.
اين فعال دانشجويي در ادامه با اشاره به بيانات مقام معظم رهبري در خصوص وحدت بين قوا و عدم رسانهاي كردن اختلافات، از تمامي مسئولان خواست به اين خواسته ايشان توجه ويژه داشته باشند و اعلام كرد: در صورت عدم رعايت اين توصيه، آن مسئول حتماً مورد عتاب دانشجويان قرار خواهد گرفت.
وطني در خصوص جريان انحرافي اظهار داشت: حساب احمدينژاد از مشاييها، بقاييها و رحيميها جداست و اميدواريم هر چه سريعتر رئيسجمهور دست به تغييراتي در حلقه اطرافيان خود بزند.
وي افزود: آقاي هاشمي رفسنجاني چگونه براي درگذشت عزت الله سحابي معلوم الحال پيام تسليت ميدهند ولي در قبال كشتار مردم مظلوم بحرين، سكوت اختيار كردهاند!
دبير جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان در پايان گفت: دانشجويان و مردم تمامي حواسشان به نظر و بيانات مقام معظم رهبري است و نسل امروز دانشگاهها آمادهتر از نسلهاي ديروز براي تحقق فرمايشات ايشان است.
رئيسجمهور: متحد و یك دل پشت سر رهبری عزیز و ولایت فقیه ایستادهایم
سخنرانی رئیسجمهور دقایقی پیش در مراسم شب سالگرد بیست ودومین ارتحال امام خمینی در حرم امام (ره) با طرح آخرین مواضع احمدی نژاد به پایان رسید.
به گزارش خبرآنلاین، سخنرانی محمود احمدینژاد از سوی شبكههای سیما با تاخیر و غیرمستقیم پخش شد اما رادیو ایران سخنان رئیس جمهور را به طور مستقیم منعكس كرد.
رئیس جمهور با بیان اینكه بیست و دو سال از فراق امام راحل و رحلت امام عزیز می گذرد لیكن امروز نام، یاد و راه او برجسته تر، روشن تر و زنده تر فرا روی جامعه بشری قرار دارد، افزود: ابعاد حركت و انقلاب امام خمینی(ره) هر روز گسترده تر می شود. به رغم صف بندی همه مستكبران و شیاطین عالم و همه شیطنت های آنان، اهداف و آرمانهای امام جهانی می شود.
گزیده سخنان محمود احمدی نژاد به این قرار است:
انسانها از هر قوم و مللی به دور از رنگها و سلایق، هر روز با امام احساس اشنایی و علاقه ی بیشتر می كنند و امام خمینی(ره) را از خودشان و خودشان را از امام می دانند.
سوال اساسی این است كه علت زنده بودن و عظمت امام خمینی (ره) پس از 22 سال چیست كه اگر بخواهیم به این سوال در یك كلمه پاسخ دهیم باید بگوییم امام انسانی بود كه حقیقت انسانی را شناخت.
امام با اشرافی گری بویژه اشرافی گری مسئولین مخالف بود. امام هرگز اشرافی گری را به رسمیت نشناخت.
برخی استكان چای حاج آقا مصطفی را آب میكشیدند تا به امام فشار بیاورند.
مهمترین آموزه امام، احیای اندیشه ولایت و امامت است. خداوند متعال برای تحقق عدالت كامل ولایت انسان كامل را به بشریت هدیه كرده است. ولیكن بشریت باید تلاش و مجاهدت كند و به او برسد و ولایت اش را مستقر كند. پایه این ولایت عشق و ماموریت اش اجرای عدالت است. این ولایت از ولایت الهی سرچشمه می گیرد و سلسله مراتب از صادر اول تا امام عصر(عج) ادامه دارد. امام عزیز ما با طرح تئوری ولایت فقیه و استقرار آن راه شناختن و رسیدن به ولایت الهی را ترسیم كرد و جامعه ما را در این مسیر روحانی هدایت كرد. این مهم ترین كار امام است. اما در خدمت شما می خواهم به شرایط امروز جهان اشاره كنم.
بزرگترین طاغوت های تاریخ تنها بر منطقه ای از دینا حاكم بودند. بخشی از مردم را تحت ظلم قرار می دادند. اما به مستكبران امروز نگاه كنید. دایره سلطه آن ها همه دنیا را در بر گرفته است. اگر كشتارهای طول تاریخ مستكبران را جمع بزنید به یك دهم كشتارهای این ها نمی رسد. كدام ملت است كه از آزار و اذیت و توطئه و چپاول این ها در امان باشد.
مع الاسف در برخی از جاها، برخی به اصطلاح عالمان خواسته های مستكبران را به زبان بومی ترجمه كرده و جا می اندازند. امروز شما به كشورهای آفریقایی، آمریكای جنوبی سفر كنید. در اكثر آن ها فقر موج می زند. من به كشورهایی سفر كردم كه از ذخایر معدنی سرشار اند اما در خیابان ها مردم پابرهنه و گرسته اند. فقر، بی سوادی، عدم بهداشت است. در بسیاری از شهرها و روستا ها آب سالم و آشامیدنی نیست. اما هم زمان سرمایه داران آمریكایی و اروپایی تمام آن معادن را غارت می كنند و می برند و حتی یك درصد از آن ها را در اختیار ملت ها قرار نمی دهند.
بحث سیطره دلار بر اقتصادی جهانی مطرح است. بعد از جنگ دوم جهانی قراردادی به نام برتن ورز بسته شد. در این قرارداد كشورها پذیرفته اند كه دلار پول جهانی شود. رابطه تجارت و معادلات بین الملی شود. اما برای جلوگیری از چاپ دلارهای تقلبی دولت آمریكا متعهد شد كه به ازای چاپ دلار طلا ذخیره كند. در سال 71 میلادی دولت آمریكا یك جانبه این قرارداد را زیر پا گذاشت. دولت های متوالی آمریكا كسری بودجه ها، هزینه های لشكركشی خود را با چاپ دلارهای تقلبی و بدون پشتوانه قرار دادند.
امام علی(ع) فرمود در هیچ كجا ثروت انباشته ای نمی بینی مگر اینكه در كنار آن حق تضعیف شده ای از مظلومین ببینی. ما آدم داریم كه دو هزار میلیارد دلار ثروت دارد. از كجا آمده است؟! حاصل غارت ملت ها است. جنگ می كنند ولی خرج اش را از كجا می آورند. پنجاه تومان خرج می كنند و یك كاغذ چاپ می كنند و روی آن می نویستند صد دلار و آن را به كشورهای دیگر می دهد و جنس می خرند.
آنها برای نجات رژیم جعلی صهیونیستی و خودشان، طراحیهایی چون 11 سپتامبر را انجام دادند و مثل ماجرای هولوكاست اجازه تحقیق درباره آن را نمیدهند. آنها این بهانه را برای نجات اقتصاد خودشان دارند كه اول افغانستان، بعد عراق و بعد ایران را در دستور كارشان داشتند اما با هوشیاری ملت و رهبری ما شكست خوردند.
هنوز برنامه آمریكا تغییر نكرده است. اوباما هم ماسك حمایت از حقوق ملتها را به چهره زده اما هدفش نجات رژیم صهیونیستی و نجات رژیم سرمایه داری است. اما در پایان راه است.
حكومت عدالت وعده همه انبیاء و امام و نقطه آزاد خدایی شدن است كه میعاد همه فطرت ها و جان های الهی و تئوری حقیقت است. این جایگزین تئوری های سرمایه داری و مادی گرایی است.
می خواهیم با امام تجدید بیعت كنیم كه تا آخر و تا آخرین قطره خون از میراث گران قدر امام پاسداری خواهیم كرد و با خوی اشرافیت كه خطر اصلی در درون است مبارزه كنیم. عهد می بنیدم كه از فشار و تهمت وجو سازی های بین المللی نهراسیم و تا آخر پای مطالبات انقلاب می ایستیم.
ای امام بدان كه با همه ملت، متحد و یك دل پشت سر رهبری عزیز و ولایت فقیه ایستاده ایم. ای امام اندیشه پاكی و ساده زیستی را پاس خواهیم داشتو در راه ساختن ایران و بر پایه جامعهای الگو و پیشرفته تا آخر از پای نخواهیم نشست.
ای امام همه یاران تو در تمامی جهان برای برافراشتن پرچم عدالت و پرچم لا اله الا الله راهت را ادامه خواهند داد و لحظه ای از پا نخواهند نشست.
عشق همهی مظلومان تاریخ را دفن کردیم
يكي از كساني كه در ماجراي تدفين حضرت امام حضور داشت و كارها را به جد انجام ميداد حجتالاسلام و المسلمين ناطق نوري بود. ايشان شرح ماجرا را كه در كتاب خاطراتش كه به همت مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است چنين ميگويد:
«زمانی که حضرت امام در بیمارستان بستری شده بودند، چند دفعهای به عیادتشان رفتم تا این که امام به رحمت خدا رفت. دو سه روز، جنازهی ایشان در مصلی بود، روزی که قرار بود امام را تشییع کنند به مسؤولین، از جمله من، کروکی بهشت زهرا را داده بودند که بتوانند وارد شوند. عجیب است، دو حادثهی مهم که هر دو برای من اتفاقی بود؛ یکی حضور در مراسم استقبال امام و دیگری مراسم خاکسپاری ایشان. بعد از این که نماز امام را مرحوم آیتالله گلپایگانی خواند و تکبیر آخر نماز تمام شد، جمعیت به سمت جنازهی امام هجوم آوردند. به ذهنم آمد که به آن سمت نروم و خودم هم نمیدانم که چه کسی این را به من گفت. با سرعت به طرف بهشت زهرا رفتم، محافظین گفتند: «حاج آقا! کروکی منطقهی بهشت زهرا دست همراهمان نیست»، گفتم: «عیبی ندارد، ما داخل جمعیت میرویم.» به بهشت زهرا که رسیدیم، نمیدانستیم کجا برویم، داخل جمعیت شدیم. مردم اطراف ماشین ریختند و اظهار ارادت میکردند. گفتم بگذارید ما هم با شما منتظر باشیم تا جنازهی امام را بیاورند. در همین منطقه که امام دفن شد، به وسیلهی کانتینر، محوطه را محاصره کرده بودند، پاسدارانی که بالای کانتینرها بودند، وقتی مرا داخل جمعیت دیدند، اشاره کردند که بیا بالا. دست مرا گرفتند و به بالا آمدم. در داخل محوطهای که برای دفن امام آماده شده بود، جایگاهی هم برای مهمانان درست کرده بودند که دیدم حضرت آیتالله مکارم شیرازی و جمعی دیگر از آقایان قم آن جا نشستهاند.
من هم به عنوان کسی که میخواهد در مراسم شرکت کند، پهلوی آقایان نشستم. جمعیت از بالای کانتینر و کانکس به داخل میپریدند، دیدم که اوضاع خیلی به هم ریخته است. برای این که نمیتوانستم این بی نظمیها و بی برنامگیها را ببینم، به اداره کردن آن جا مشغول شدم و با داد و فریاد یک مقداری نظم دادم.
ناگهان دیدیم که هلی کوپتر حامل پیکر مطهر امام و چند هلی کوپتر دیگر آمدند. امام را داخل تابوت گذاشته بودند و یک پارچه سفیدی هم رویش کشیده بودند. پس از آن که دستههای تابوت از هلی کوپتر بیرون آمد، جمعیت هجوم آورد، کانتینرها را له کردند و کنار ریختند. مردم تابوت امام را از دست آقای سراج و آْقای انصاری و بقیهی آقایانی که همراه اینها بودند گرفتند. آقای سراج گریه کنان به طرف من آمد و گفت: «آقای ناطق جنازه را مردم گرفتند.»
من هم با عصبانیت گفتم: «این طوری جنازه را میآوردند؟» آقای انصاری هم در شلوغی رفت بالای کانتینر و میخواست با بلندگو مردم را ساکت کند، اصلا هیچ بلندگویی آن جا اثر نمیکرد. مردم جنازه را به دست گرفتند، گاهی جنازه در داخل مردم گم میشد.
من خیلی عصبانی شدم پاسدارها را صدا زدم و گفتم: «شماها خیلی بی عرضه هستید، سعی کنید و جنازه را از دست مردم بگیرید.» دیدم اصلا این بچهها هم خودشان را باختهاند. خلاصه خودم دست به کار شدم، عبا را به سمتی پرت کردم. محافظین و اخویم و فرزندم مصطفی ممانعت میکردند که آخر با این همه جمعیت، از دست تو کاری ساخته نیست. خلاصه رفتم جلوی یک ماشین آمبولانس که در آنجا بود و به کمک بچههای سپاه با آمبولانس توی جمعیت رفتیم، چون نگران بودم بدن امام از این تابوت زنبقی که هیچ حفاظتی نداشت، زیر دست و پا بیفتد و هتک حرمت بشود.
پس از این که آمبولانس نزدیک جنازهی امام آمد، جنازه را از دست مردم گرفتیم و روی سقف آن گذاشتیم نزدیک قبر آوردیم مردم مجددا ریختند و جنازه را گرفتند و باز اوضاع به هم ریخت. پس از مدتی و در عین ناباوری دیدم تابوت نزدیک کانتینری میشد که من در آن بودم و من دستم را دراز کردم و به چوب تابوت رساندم. خداوند در همان لحظه یک نیرویی به من داد و توانستم جنازه را از مردم بگیرم و به طرف کانتینر ببرم. مجددا مردم ریختند، جوانان بی هوش شده بودند و مثل ابر بهاری گریه میکردند. جوانی محاسن امام را گرفته بود و از داخل تابوت بالا آورده بود که ببوسد، هر چه میزدند روی دستش که ول کند، او رها نمیکرد میگفت: « همین جا مرا بکشید، من امام را رها نمیکنم»، مردم کفن امام را بردند. جالب این که از سینه تا زانوی کفن حفظ شده بود و من عبایم را روی بدن امام انداختم و خودم را روی تابوت انداختم که مردم زیاد شلوغ نکنند. حضرت امام پاسداری داشت به نام آقای «بابایی» که بشدت گریه میکرد. آمد که امام را ببوسد، محکم زدم تو صورتش که بعدا از او عذرخواهی کردم.
جمعیت هم چنان فشار میآورد به طوری که کانتینر دیگر داشت له میشد، یک لحظه همان جا فکر کردم که اگر تابوت روی من له شود و بمیرم بهترین افتخار است و هیج نگران نبودم. در همین لحظه به وسیلهی بی سیم به احمدآقا پیغام دادند که «آقای ناطق میگوید یک هلی کوپتر بفرستید.» کسی آن جا بود که گفت: «در این شلوغی، هلی کوپتر نمیتواند بنشیند.» گفتم: «به احمد آقا بگویید، من تجربهی 12 بهمن را دارم که هلی کوپتر در آن شرایط بین جمعیت نشست.» مدتی طول کشید تا هلی کوپتر بیاید. من هم چنان خود را روی تابوت انداخته بودم و جمعیت هم فشار میآورد. خداوند توان عجیبی به من داده بود، هلی کوپتر نزدیک کانتینر در میان جمعیت نشست و آمبولانس بین ما و هلی کوپتر قرار داشت. به آقای سراج گفتم تو به داخل هلی کوپتر برو و خودم نیز روی سقف آمبولانس پریدم و داخل هلی کوپتر رفتم. گفتم: تابوت را هل بدهید، دستهی تابوت را خودم گرفتم، وسط دو تا دستهی تابوت، سر چند نفر گیر کرده بود. هر چه میگفتم سرتان را پایین بکشید، فشار جمعیت نمیگذاشت، بالاخره با پایم روی سر آنها فشار دادم. یکی رفت پایین، جا باز شد. بقیه هم سرشان را بیرون کشیدند.
آقای فیروزیان، یکی از محافظهایم، خواست به داخل هلی کوپتر بیاید، او را پایین انداختم. یکی دیگر از محافظین، زمانی که هلی کوپتر بلند شد به هلی کوپتر آویزان شده بود و پرت شد. البته هنوز خیلی از زمین فاصله نگرفته بود.
خلاصه با هزار زحمت، هلی کوپتر بلند شد به در منظریه نزدیک جماران نشست. پیغام دادیم آمبولانس آمد و جنازهی امام را به سردخانه بیمارستان جنب بیت امام بردیم. در آن لحظه، عمامه و عبا نداشتم و با قبا وراد حیاط شدم. احمد آقا و بقیهی آقایان نشسته بودند. تا احمد آقا مرا دید، شروع به گریه کردن کرد و گفت: «آقای ناطق، همین صحنه را در روز ورود امام از تو دیدم، بدون عمامه و عبا تو به داد امام رسیدی، امروز هم تو به داد ما رسیدی، اما با یک فرق که آن روز محاسنت مشکی بود، امروز محاسنت سفید است.» خیلی منقلب شدم و نشستم یک مقدار گریه کردم و آرام شدم، گفتند: «حالا باید چه کار کنیم.» احمد آقا گفت: «هر چه آقای ناطق میگوید عمل کنید.» گفتم: «حاج احمد آقا، آخر آدم جنازهی امام را در یک تابوت زنبقی میگذارد» و سپس گفتم: «سه تا تابوت و سه تا هلی کوپتر میخواهیم. داخل یکی امام را میگذاریم – دو تای دیگر هم خالی باشد که اگر جمعیت شلوغ کردند آن تابوتهای خالی را دست مردم میدهیم تا مراسم خاکسپاری حضرت امام تمام شود.»
آقای دکتر طباطبایی برادر خانم احمد آقا، که آن موقع شهردار تهران بود، دستور داد سه تا تابوت آوردند. یکی تابوت فلزی و مجهز بود و دو تا هم خالی.
بعد از ظهر خبر دادند که آقای نوری که آن موقع وزیر کشور بود، دستور داده و نیروهای انتظامی آن جا را سامان داده و یک تقسیم کار شده است. جنازهی امام را به بهشت زهرا آوردیم و امکان استفاده از این طرح نشد. منتها خود بچههایی که مسؤول انتظامات بودند، نظم آن جا را به هم زدند. خلاصه تابوت امام را کنار قبر آوردیم. آقای کفاش زاده آمده بود که امام را ببوسد، محکم زدم توی سرش. خودم رفتم داخل قبر و پاها را دو طرف لحد گذاشتم، وقتی آقای حاج آقا رضا اربابی که غسال و دفن کنندهی علما است، آمد که تلقین امام را بخواند، من دستهایم را به دو طرف قبر گذاشتم تا ایشان تلقین بخواند. جمعیت ریختند، چون داشتند آمال و آرزهای همهی ما را دفن میکردند عده زیادی روی دست من غش کردند. به آقای اربابی که داشت مستحبات دفن را انجام میداد، گفتم: «آشیخ من دارم میمیرم بسه دیگه». آخرین کسی که امام را بوسید و بیرون آمد، ایشان بود. خیلی نگران حال ایشان بودم. با زحمت سنگ آوردند و لحد را با کمک آقای «رضا گنجی» که از محافظین است، گذاشتم و عشق همهی ملت ایران و مظلومان تاریخ را دفن کردیم. خیلی سخت گذشت، در اثر ازدحام نمیتوانستم بیرون بیایم، مردم ریختند خاک قبر امام را به عنوان تبرک بردند، کفشهایم هم زیر خاک رفت و هیچ کس هم نبود به دادم برسد. داشتم خفه میشدم که با خود گفتم: «تقدیرم این است که با امام بمیرم» در یک لحظه زندگیام را مرور کرده و دیدم که هیچ مشکلی ندارم؛ همین لحظه روزنهای پیدا شد و من از زیر پای جمعیت خودم را نجات دادم، تلویزیون که مراسم را مستقیم پخش میکرد، عدهای از دوستان داخل قبر رفتنم را دیده بودند ؛ اما بیرون آمدنم را ندیده بودند و نگران شده بودند.
بدون کفش و عبا و عمامه به گوشهای رفتم. شهید صیادشیرازی آمد مرا یک کمی باد زد. با هلی کوپتر به دانشگاه افسری آمدیم و از آن جا هم با اتومبیل و بدون کفش به منزل آمدم. در منزل هیچ کس نبود، بعدا که خانواده آمدند، همسرم آن لباسی که خیلی خاکی بود را به عنوان تبرک برداشت و پنهان کرد...»
حركت در راه انقلاب اسلامي تنها با تبعيت از ولايت مطلقه فقيه ميسر است
خبرگزاري فارس: جهاد دانشگاهي در بيانيهاي اعلام كرد: حركت در راه انقلاب اسلامي و آرمانهاي امام راحل (ره) تنها با تبعيت از ولايت مطلقه فقيه ميسر است.

آن پير جماران كه تنها با هدف رضايت الهي، نهضتي عظيم در ايران و بلكه جهان اسلام بر پا كرد و در اين راه پر مشقت سختيها و مصايب فراواني را تحمل نموده و پس از سالها سلوك متعالي در راه حزباللهي و هدايت بندگان خدا به لقاء الله پيوست و امت اسلامي را در ماتم عظيم خويش داغدار ساخت. اگر چه او امروز در ميان ما نيست ليكن راه و رسم و آرمانهاي آن سلسله جنبان انقلاب، همچنان زنده است و مردم انقلابي ايران به رغم گذشت 22 سال از رحلت آن عزيز نشان دادند كه بر عهد و پيمان خويش ايستادهاند و راه امام و شهداي خويش را ادامه ميدهند. امروز پرچم خميني (ره) در دست فرزند ديگري از سلاله زهراي اطهر (س) است كه بحمد الله با تدابير هوشمندانه و رهنمودهاي عالمانه خويش كشتي انقلاب را به سمت ساحل امن اسلام ناب محمدي (ص) هدايت ميكند.
از سويي ديگر نيمه خرداد ماه، تداعيكننده نقطه آغازين نهضت انقلاب اسلامي ملت ايران است كه به رهبري امام خميني (ره) در 15 خرداد 1342 رقم خورد و با مقاومت و جانفشاني ملت ايران به انقلاب تاريخي 1357 منتهي شد.
جهادگران جهاد دانشگاهي در آستانه اين ايام الهي ضمن گراميداشت ياد و خاطره رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) و شهداي به خون خفته انقلاب و دفاع مقدس و اداي احترام به همه ايثارگران و خانواده معظم شهدا، بار ديگر با رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي خامنهاي تجديد بيعت كرده و اعلام ميدارند كه حركت در راه انقلاب اسلامي و آرمانهاي امام راحل (ره) تنها با تبعيت از ولايت مطلقه فقيه ميسر خواهد بود.
هدف جريان انحرافي نابودي مرجعيت است
خبرگزاري فارس: استاد حوزه و دانشگاه گفت: هدف جريان انحرافي نابودي مرجعيت در ايران اسلامي است.

وي با اشاره به اينكه تاكنون كسي نتوانسته مرجعيت را از بين ببرد، خاطر نشان كرد: در بعضي از مباني فقهي مراجع به دليل حساس و دشوار بودن كار از مرجعيت فرار ميكردند و اينگونه نبوده كه آنها تشنه اسم و رسم شوند، اما در بعضي موارد خواست خداست كه عدهاي براي مردم مفيد باشند.
قنبري با بيان اينكه امام خميني از مرگ عدم نگرفت بلكه اين پير فرزانه از مرگ زندگي گرفت، يادآور شد: مردم حنجره امام را حنجره الهي ميديدند و وقتي هم از دنيا رفت بيش از 14 ميليون نفر در كنار او بوده و در حال حاضر نيز با امام هستند.
اين استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اينكه امام خميني برخاسته از جنس امام حسين (ع) و كربلا بود، تصريح كرد: امام وقتي اسم امام حسين را ميشنيد ميلرزيد و اين در حالي بود كه "ادوارد شوارد نادزه " وزير خارجه كشور شوروي سابق گفته بود تا يك هفته بعد از اينكه امام خميني را ديدهام بر خود ميلرزيدم.
وي در ادامه با اشاره به اينكه مسير انقلاب اسلامي يك مسير منطقالطيري است آغاز و پايان ندارد، افزود: مردم ايران در انتخابات سال 88 به خاطر شرايط موجود در يك اضطرار وارد شده و انتخاب كردند يعني انتخاب آنها يك انتخاب مطلق نبود.
قنبري با بيان اينكه همه چيز دست به دست هم داد تا مردم از ترس يك عده به عده ديگر پناه ببرند، تصريح كرد: متاسفانه فرصت و ظرفيت خوبي براي بالا آمدن يك عده قدر نشناس و پيمانشكن در كشور فراهم شد.
اين استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اينكه از سبد نظام خيلي برايشان خرج شد اما اينها قدر ندانستند و پيمان شكستند، يادآور شد: اين افراد آرام آرام دچار توهم شده با آدمهاي فاسد، فرومايه، بد نام و رسوا همنشين شدند.
قنبري با اشاره به اينكه اگر در جايي فرومايگي رونق پيدا كند، فرزانگي از آن محل رخت بر مي بندد، افزود: اينها از فرصتهايي كه خداوند در اختيارشان قرار داده بد استفاده كردند.
استاد حوزه و دانشگاه با بيان اينكه افرادي كه امروز در مقابل ولايت فقيه ايستادهاند اگر در جهان حرفي براي گفتن دارند به اعتبار يك ملت است، خاطر نشان كرد: جريانهاي انحرافي حتي يك لحظه نيز به اين فكر نميكنند كه قبلا هيچ نبودند و همه اعتبار خود را مديون ولايت فقيه و مردم ولايت مدار هستند.
قنبري با بيان اينكه به بركت امام عصر و اعتقادات مردم شريف ايران كار دشمنان داخلي و خارجي به سرانجام نميرسد، تصريح كرد: تشخيص ملت ولايتمدار ايران در همه بحرانها فوقالعاده بوده و با هوشياري از تمام فتنهها و جريانهاي سياسي سربلند بيرون ميآيند.
اين استاد حوزه و دانشگاه به قهر دولتيها نيز اشاره كرد و گفت: يك عده نقش طاغوت را بازي كرده و سعي كردند با قهر كردن از ولي فقيه امتياز بگيرند غافل از اينكه اين رفتارها توهمي بيش نيست.
دانشگاه، دين و سياست از دريچه نهضت امام خميني(ره)
خبرگزاري فارس: يك عضو هيأت علمي دانشگاه تهران طي ياداشتي به بررسي نقش دانشگاه در منشور امام راحل(ره) و سير تحولات و آنچه طي چند دهه گذشته بر دانشگاه گذشته پرداخته و نظرات خود پيرامون آينده دانشگاه را اعلام كرده است.

روزگاري بود در خفقان "عصر رستاخيز " و برهوت "تمدن بزرگ " كه دانشجويان مسلمان در عرصه جامعه و دانشگاه عليرغم محدوديتها و فشارهاي دائمي مايههاي روشنگر و حركتزاي اسلام را پاس ميداشتند و حيات آينده را تفسير مي كردند؛ رژيم پليسي گذشته هرگونه جسارتي را با عكسالعملي شديد پاسخ ميگفت و هر قلمي را ميشكست و هر فريادي را در گلو ميخشكاند اما با اين وجود، هرچند كميتها ضعيف بودند و نفرات اندك، ولي رشد فكري و سياسي دربين دانشجويان عمق وافري داشت.
در آن زمان تيره وتار، فرهنگ و انديشه اسلامي ازطريق كتابها و كلاسها و رفتارها ومديريتها مورد تهاجم همهجانبه فرآوردههاي بهظاهر علمي و پيشرفته غربيان قرار ميگرفت و پسماندههاي فرهنگ بيگانه در هياهوي كركننده رسانههاي فرمايشي و جشنهاي دستوري، عاليترين نشانههاي برتري ايرانيان بر جهانيان تلقي ميشد.
دانشگاه از پي اين قافله روان بود و ساختار دانشگاهي، كاملاً روند نامعلوم جامعه و ماهيت وابسته رژيم را در خود منعكس ميساخت و در يك كلام دين و سياست در صحنه دانشگاه موضوعي غريب و فراموششده به حساب ميآمد. تعريف دانشگاه با تعريف جامعه پيوند ميخورد و سيستم مديريت و تشكيلات، سياستها و برنامهها و حتي شخصيت استادان و دانشجويان و محتواي آموزشي ميبايست از جريان رسمي و فرمايشي كه در خارج از اين خاك كهن ريشه داشتند تبعيت ميكرد؛ با اين وجود دانشجويان مسلمان از اقليت به در آمدند و در صحنه دانشگاه، كيفيتها تبديل به كميت شدند و زلزله انقلاب بازمزمه "خميني اي امام " دانشجويان جسور و انقلابي، پيكره دانشگاه را با اعتصابها و تحصنهاي مداوم خود درنورديد و دانشگاه به سنگر آزادي مبدل شد و اين بار جامعه بود كه دانشگاه را تعقيب ميكرد.
صحنه دانشگاه به مثابه كانون روشنگر و حركتزاي نهضتخميني(ره) مورد پذيرش عموم قرار گرفت؛ درواقع دانشگاه پتانسيل جوشش خود را از نخبهترين و جسورترين فرزندان تودههاي مردم يعني دانشجويان مسلمان اخذ نمود و به سياسيترين و انقلابيترين نهاد اجتماعي مبدل شد.
به عبارت ديگر هنگامي كه دانشگاه از دين و سياست خالي بود، روند و محتواي دانشگاه يك جريان وابسته و كاملاً واپسگرا و دنبالهرو را نشان مي داد و بهتبع با توجه به قابليتها و تواناييهاي علمي و تخصصي آن بهعنوان مهمترين ابزار براي تحقق نيات شوم استعمار و رژيم گذشته در جامعه مورد بهرهبرداري قرار ميگرفت؛ البته كاركردها و پيامدهاي علمي و فني و آموزشي آن خود قابل بررسي و نقد است كه آيا واقعاً در مجموع مثبت بودند يا منفي اما هنگامي كه همين دانشگاه در اثر رويش زلال دين و آنچه به نام حقيقت دين در كوران انديشه انقلاب به رهبري امام (ره) بر دانشگاه وزيدن گرفت، تولدي دوباره يافت وانقلاب و سياست را در جامعه رقم زد.
در جريان نهضت امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي دانشگاه با سياست و دين همراه شد. بدينترتيب مهمترين سنگر استعمار به مستحكمترين و ريشهايترين سنگر انقلاب مبدل شد و سرسختترين دشمنان استعمار يعني دانشجويان مسلمان از اين سنگر به مبارزه خود در كوران انقلاب ودفاع مقدس آن در برابر هجوم وتجاوز بيگانه تداوم بخشيدند. جنبش دانشجويي و دانشجويان مسلمان در ساليان خون و آتش و حماسه به گواهي تاريخچه نهضت خميني(ره)، فعاليتهاي ارزشمندي به ثمررساندند و از همينرو در كلام امام راحل(ره)و انديشه رهبري انقلاب، بهعنوان يكي از مهمترين و مؤثرترين اقشار جامعه همواره مورد توجه عميق قرار داشتهاند. كلام و انديشهاي كه دانشگاه و دانشجويان را در طول سه دهه به شناخت مكتب اجتماعي و سياسي اسلام و حضور در صحنه سياسي جامعه بر مبناي زلال دين ترغيب نموده است.
اما امروز دانشگاه بعد از آن همه پوياييها و روشنگريها كه از سوي دانشجو و دانشگاه در جامعه ايران در پرتو نهضت خميني(ره) آغاز شد، واقعاً چه شده است؟ جريان دانشگاهي و جنبش دانشجويي كه رخسار دين و سياست را در عرصه حيات و حركت خويش بسيار تابان ديده، امروز در چه مسيري افتاده است؟
چرا امروز كه دفاتر دانشجويي، ديني، فرهنگي و بسيج در دانشگاهها بسيارند و در مراسمهاي مختلف و ايامالله شاهد فعاليتها و تلاشهاي ارزشمند اين نهادهاي گوناگون هستيم، و به هنگامي كه مديريت و تشكيلات دانشگاهي در جامعهاي كه مباني ديني بر آن حاكم است، در فعاليت هستند و قوانين و مقررات توسط مديران و مسئولان منتسب به دين و مذهب و شوراهاي دانشگاهي در نظام اسلامي تعيين و اجرا ميشود، امروز كه سخنرانيها و بيانيههاي فراواني براي دفاع از فرهنگ اسلامي و تشويق دانشجويان به حضور درصحنه تحولات و پيشرفت كشور تنظيم و منتشر ميشود. روند كمي وكيفي دانشگاه و نسبت آن با دين وسياست بهعنوان يك مسأله چالشي در جامعه مطرح ميشود؟
درمجموع به نظر ميرسد كه همه ملزومات و امكانات براي تحقق و تقويت فرهنگ سياسي و سياست ديني به مفهوم درست كلمه در محيط دانشگاه وجود دارد تا جايي كه حتي در و ديوار دانشگاه در هر زاويهاي بر تبليغات آكنده و انبوه پلاكاردها و پوسترها و تراكتهاي مبتني بر فرهنگ علمي، فرهنگ سياسي و فرهنگ ديني كاملاً گواهي ميدهد.
پس اين اپيدمي چيست كه بر فرهنگ ديني و فرهنگ سياسي و حتي فرهنگ علمي در دانشگاه هجوم ميبرد و فرهنگ اصيل اسلامي را تضعيف ميكند؟ ريشههاي آن كدام است؟ از چه منابعي تغذيه ميكند؟ نمودها و كاركردهاي آن در بيانيهها و بخشنامهها و قوانين و مصوبات وبرنامهها و افكار و عملكرد مديران و اساتيد دانشگاهها و رفتارهاي دانشجويان چگونه قابل شناخت است؟ ساختار دانشگاهي و انسان دانشگاهي و نسبت آن با نهاد دين و نهاد سياست چه نسبتي ميتواند داشته باشد تا به رسالت واقعي خود عمل نموده و سلامت فكري و تعادل انديشه را در راستاي پيشرفت علمي و فني و اقتصادي و تحقق عدالت اجتماعي، به جامعه منتقل كنند؟
به تحقيق،در مدلهاي وارداتي گذشته، ساختارهاي دانشگاهي با مفاهيمي جديد شكل گرفتند و مسلط شدند و تعريفي مدرن از انسان دانشگاهي در راستاي تعريف نظامهاي اجتماعي وابسته به دست آمد. و اين تعريف ناقص و تك بعدي درزواياي برنامهها و كتابها و كلاسها وذهنها و رفتارها و روابط درون دانشگاهها پنهان شد.
درواقع، در عمق و گستره دانشگاهي، قدرت برجاي حقيقت نشست و مدرك، مطلب را كنار زد. كميتها، كيفيتها را از ميدان بدر بردند و اطلاعات و حافظه، درك و فهم را در نورديد. آموزش و سواد سطحي بسيار فراگير و شعور و ابتكار فكري محدود شد. در هنگامه مدركگرايي دانشگاه و پول مسلكي جامعه، چراغ پرفروغ تهذيب و تعهد اجتماعي در پيكره دانشگاه به خاموشي گراييد و پوزيتيويسم و سكولاريسم و لائيسيسم اصالت يافت. در اين وادي، هركسي كه توانست ميخي را با يك ضربه چكش كاملاً در چوب فرو برد، يا بادكنكي را با يك نفس باد كند نيز متخصص نام ميگيرد!
در اين وانفسا، هويت علم و دانشگاه از آنجا كه رسالتهاي انساني و اجتماعي خود را واميگذارد و دستاويز پول و شهرت و قدرت قرار ميگيرد، كاملاً سقوط ميكند. موضوعات علمي بسيار حقير و فقير ميشوند و شخصيت انسان دانشگاهي در محدوده تنگ تخصص و ديگر هيچ معني ميگردد!
دانشمند معروف مادي مسلك، برتراندراسل، در كتاب تأثير علم بر اجتماع، آيندهاي علمي را براي همه جوامع پيشبيني ميكند كه طي آن حكومت جهاني علم بتواند مذهب را به عقب رانده و سياست را راهبري نمايد تا تبعيض و جنگ 2 آفت بزرگ بشري را زايل كند.
سي رايت ميلز، جامعهشناس معروف با اختراع اصطلاح (مجتمع دانشگاهي-نظامي-صنعتي)، بر اين باور است كه در دهههاي كنوني ساختار اجتماعي جديدي درجهان مدرن غربي به وقوع پيوسته است. او در آثار متعدد خود نظير "نقدي بر جامعهشناسي آمريكا "، "برگزيدگان قدرت "، "جنگ جهاني سوم " وغيره، نخبگان سياسي و نظامي و علمي و اقتصادي را در يك مجموعه هماهنگ و متشكل حاكم بر جوامع پيشرفته صنعتي ميداند. برمبناي نظر او علم و دانشگاه كه دردهههاي گذشته برده قدرت تلقي ميشدند، امروزه به عنوان راهبر قدرت اوج گرفته و درواقع بر رأس هرم سياست و قدرت در مدرنيسم پيشرفته غربي كساني جز دانشمندان و متخصصان حكومت نميكنند.
اين واقعيت همان چيزي است كه بنيانگذاران جوامع صنعتي جديد نظير كنت و دوركيم و ماكس وبر همواره آرزوي آن را داشتند و ريمون آرون جامعه شناس فرانسوي در كتاب خود بهطور مفصل به نقد و بررسي اين نظريهها پرداخته است. نظريههايي كه مذهب اومانيسم مبتني بر فرهنگ هلنيزم را در درونمايه خود دارد واز آن تغذيه ميكند.
در مجموع، جسم و روح دانشگاه جديد يك جسم وروح غيرسياسي و غيرديني است و در جوامع جديد كاملاً با قدرت پيوند خورده و به نفع آن عمل مينمايد. از اين رو جاي هيچگونه تعجبي نيست كه حتي در نظام جمهوري اسلامي ايران و در تداوم توفنده نهضت خميني(ره)، مايههاي رشد سياستگريزي و دينگريزي را در دانشگاههاي كشور شاهد باشيم.
اما چنانكه اشاره شد، درسه دهه گذشته، همين دانشگاه مرده و دستاويز سياستهاي استعماري، با الهام از رهنمودهاي مسيحايي امام راحل(ره) در دوران انقلاب، در فضاي پرشور حسيني و ديني مبتني بر مكتب اسلام زنده شد و جان گرفت و بر روشنگري سياسي و اشاعه اصالتهاي ديني در جامعه وپيشرفت اقتصادي و عدالت اجتماعي دربين مردم پاي فشرد.
حيات مجدد جامعه و دانشگاه از آن رو بود كه سياست و دين در نهضت خميني(ره) و انديشه ژرف امام(ره) موضوعيتي واحد يافتند و دين و سياست به گونه متحد، براي زدودن سياست غيرديني منبعث از فرهنگ استعماري بهمقابله شتافت تا سياست ديني را رونق بخشد و نظام اجتماعي را بر مبناي آن بنيانگذاري كند. در واقع بايد گفت علم و دين و سياست در منهج فكري امام(ره) و شخصيت پرفروغ او آميخته شده بود كه چيزي جز تجلي مكتب غني اسلام و آيين انسانساز و جامعهساز آن نبود.
امام(ره) آيينه واقعي اسلام بود و به تعبير رهبري، روح خدا بود در كالبد زمان، لذا نظام اجتماعي را بهگونهاي ترسيم و پيريزي نمو
نظرات شما عزیزان: